آیا سیلی زدن مرحوم ری شهری به شریعتمداری واقعیت دارد؟
داستان سیلی به آیتالله شریعتمداری !!؟ در این چند روز و پس از درگذشت آیتالله ری شهری(ره)، شبکههای اجتماعیِ مجازی، پر شد از مطالبی پیرامون برخی جریانات مرتبط با زندگی و اقدامات ایشان؛ که به خاطر مسؤولیتهای مهم او، قابل توجه هستند. جدای از عده قابل توجهی که علاقمندان و ارادتمندان آیتالله ریشهری را شکل […]
داستان سیلی به آیتالله شریعتمداری !!؟
در این چند روز و پس از درگذشت آیتالله ری شهری(ره)، شبکههای اجتماعیِ مجازی، پر شد از مطالبی پیرامون برخی جریانات مرتبط با زندگی و اقدامات ایشان؛ که به خاطر مسؤولیتهای مهم او، قابل توجه هستند. جدای از عده قابل توجهی که علاقمندان و ارادتمندان آیتالله ریشهری را شکل میدهند، عده بسیار کمی نیز از مرگ وی خوشحال و برخی نیز، متنهایی پر نیش و کنایه نثار ایشان و اقدامات او نمودند؛ و با آب و تاب فراوان منتشر کردند.
یکی از مهمترین مسائلی که مخالفان آیت الله ری شهری مطرح نمودند، داستان سیلی زدن ایشان و یا لگ زدن وی، به حضرت آیت الله شریعتمداری(ره) است؛ که متنها و ویسهایی پیرامون این مسأله از سوی «راویان» و یا «راویانِ راویان» داستان، در شبکه مجازی دست به دست شد. به همین مناسبت، از یکی از دوستان آیتالله ریشهری صحت این داستان را پرسوجو نمودم؛ و ایشان فرمودند: «بنده یکبار از حاج آقا پرسیدم. قسم خوردند که من چنین کاری نکردم. [همچنین دوست ایشان ادامه دادند که:] به روحیه حاج آقا هم نمیخورد.
افزون بر این، حاج عباس سلیمی (قاری قرآن) نیز میگفتند: روزی پیرمرد ترکزبانی در حرم سید الکریم [شابدلعظیم]، حاج آقا را دیدند و با عصبانیت داد و بیداد کردند. محافظان میخواستند مانع شوند؛ ولی حاج آقا گفته بودند بیا جلو. پیر مرد با عصبانیت جلو میرود و به حاج آقا میگوید تو به مرجع [تقلید] من سیلی زدی؟ حاج آقا همان جا با لحن نرم، چند سوگند جلاله میخورد که، این [داستان] دروغ است. پیرمرد هم حلالیت طلبیده و آرام میشود».
این مطلب منقول از دوست آیتالله ریشهری، را به عرض برخی مخالفان ایشان در شبکههای مجازی رساندم؛ هیچ افاقه نکرد. حتی به راحتی ادعا نمودند که وی دروغ میگوید؛ و برخی گفتند که: «کسی که توانایی سیلی زدن به مرجع تقلید را داشته باشد، توانایی دروغگفتن نیز دارد».
آیا سیلی زدن مرحوم ری شهری به شریعتمداری واقعیت دارد؟
جالب است که یک داستان معاصر، که حدود چهل سال از آن گذشته است، این گونه روایتهای ضد و نقیض دارد؛ به طوری که مخالفان و موافقان یک شخصیت، بر سر درستی نظر خود، دهها استدلال درونی و بیرونی ابداع و اختراع میکنند. آنها به گونهای بررسی صحت واقعه را پیچیده مینمایند که، بدون چند ماه صرف وقت و صرف هزینه برای پژوهش پیرامون آن، صحت داستان، قابل راستیآزمایی نیست.
آن وقت ما چگونه توقع داریم که وقایع ۱۴۰۰ قبل که در مسیر مناقشات پر رنگ فرقهای و تحریفات سهوی و عمدی تاریخی قرار داشته، و نبود امکانات نگارشی و ارتباطی نیز ابهام آن را پیچیدهتر کرده است، قابلیت راستیآزمایی داشته باشد.
✍ کاظم استادی